ژانویه 5th, 2014 تعداد بازدید: پرینت مطلب ارسال به دوستان

10 سال پیشتر: بچه های امروز میبد!

یکی به من گف اقه همه اش قصه­ ی “چخ ریسون” و “یاتنبون یا مدرسه” و “طلبون” نوشتی و از سکینگ و مروار و طوبی و سازو وگیتمن ینه و درِ قابلمه و دیک درکن نوشتی و از قدیمیا گفتی یخه هم از امروزیا بگو  گفتم منظور کدوم امروزیاس . گف دخترا و زنایی که چخ ریسون نمرن . پسرایی که زیلوبافی و ملا نمرن چلوبازی و کواره بازی نمکنن . همدگه را نمبینن اما با هم گف مزنن شوخی واردی مکنن گاهی هم پرت وپلا مگن دنیاشون با دنیای قدیمیا فرق مکنه . تو دنیای دگه ای هسن . پرسیدم چه دنیایی ؟ گفت بهش مگن دنیای مجازی .گفتم دسم بگیر و ببرم تو این دنیا . قبول کرد و برد منو  . دیدم عجب دنیایی است اون جا که من رفتم 5یا 6 نفری بودن و همون طور که رفیقم می‌گف همدیگه را نمدیدن شاید بعضیاشون اصلن هم را نمشناختن اما با هم گف مزدن .یادتون میاد قصه ی چخ ریسون نوشته بودم یه جایی که زنا جم می‌شدن وچخ مرشتن وگف مزدن .همه گف مزدن .هیشکی گوش نمداد اون یه چی مگف و اون یکی یه چیز دگه ای جواب مداد تو این دنیا هم بگی نگی همین طور یه  یکی به در مزنن یکی به تخته یه تکه اش میارم بخونید اینم بگم که هرچه تو پرانتزه خودم اضافه کردم .

آتیش بیار معرکه یه دختریه به اسم رها راس یا دروغش پای خودش . او در اومد و گف : زن‌ها بهترین موجودات پروردگارند به شرطی که زنت نباشن. ( البته این حرف یکی از بزرگانه که من حالا اسمش یادم نیس)  یکی از پسرا که اول اسمش سید بود جوابش داد : ایول ، خوشم میاد خودتون هم می‌دونید

رها : با تابلویی ازخطوط و تصاویر هیروگلیفی اومد جلو و گفت : مردا که کلاً مجرد و متأهل یه جورن ، بی فایده ان . البته بلانسبت مردای میبدی

محمد : آخه واسه چی

سید تو حرفش دویید و جوآب رها داد : مردها همیشه قبل و بعد از ازدواج یه جورن ، یه دست ، عالی ، خوش برخورد ، مهربان .

رها : جواب سید نداده،مپرسه کدوم واسه چی ؟ روی سخنش البته به محمد است . بعد درجواب سید می‌گه : ماکه ازخدا مونه

محمد از اون گوشه جواب میده : پستتون را میگم دیگه (منظورش همون حرف اول رهاست)

رها : چون تا قبل از ازدواج مهربون و فداکارن ، بعداز ازدواج میشن غرغرو و تنبل و زیاده خواه ( ای پیرش بسوزه فرهنگ مردسالاری )  

سید : تجربه داشتین ؟

به جاش محمد جواب مده : اوکی ممنون . و رها مگه نخوردیم نون گندم دیدیم دست مردم

سید : تجربتون واقعاً تلخه

دوباره خود سید معلوم نیس خطاب به کی مگه : آهان دیدین پس نباید اعتمادکنید مردا بری اینکه زنای دگه حسودی نکنن اینکارا مکنن جل چشمشون و گرنه واقییت نداره ( بفهم جل منظور جلو و واقییت منظور واقعیت است )

رها با همون تابلوی خطوط هیروگلیفی میادجلو و مگه : خدا انشاالله همه دختر پسرای جوان را به راه راست هدایت نماید البته همه یه جور نیستن قطعاً .

محمد : عجب حرفی زد سید .. خیلی مخش پره‌ها . بعد ادامه میده منظورم ضرب المثله بود

رها : من درگیر کامنتی شدم

سید : انشاالله

محمد : همه اش تقصیر سیده

سید : آره دگه من همه تقصیرها رو به گردن مگیرم

رها : نه سید احترامش واسه ما واجبه

محمد : سید دیروز دیدمت برات بوغ نزدم چون به دلیلی که رها گفت .

سید : من ؟ کجا؟ دمت‌هات ( یعنی گرم ) بعد مگه شب بیا والیبال

رها : من؟

محمد : آقای .. ساعت 6 و سی دقیقه درخیابان بستنی چمن روبروی آهنگری بر مرکب دینو ، نظاره گر عمیق

محمد : رها یکی بیاد دنبالم

رها : صحیح  است

محمد : سیدجون خیلی دوست دارم بیایم . انشاالله یه روز دیگه وبه رها میگه خواهر من موتور دارم ، اسلام اگه دست و پام نبسه بود میومدم

رها : تشکر برادر مانیت مان والیبال بود درخانه یک ست میزنیم به یاد دوستان

سعید جانب اللهی

۴ نظر برای این خبر...

  1. خودتون فهمیدین چی نوشتید؟؟

  2. این نوشته به قلم توانمند سعید جانب اللهی است

  3. بسیار عالی!
    سپاسگزارم بابت زحماتی که میکشید و مطالبی که در سایت قرار میدید.

  4. سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید